کلمه ی طیّبه

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۷ مطلب با موضوع «ذوقیات» ثبت شده است

رهبر من نور چشمان من است / عشق او آیین و ایمان من است

 

ذوالفقار حیدری در دست او / طاعتش میثاق و پیمان من است

 

سیدی از نسل پاک فاطمه / هم ز نسل شیر یزدان من است 

 

در ولایت وارث آل نبی / جانشینی از امامان من است 

 

همچو مه تابد به قلب شیعیا ن / نائب خورشید پنهان من است 

 

در هدایت سوی حق آرد مر ا / این هدایت سمت قرآن من است 

 

دوستانش دوست می دارم همی / دشمن او دشمن جان من است 

 

آنکه مهر او ندارد در وجو د / بی گمان همکیش نادان من است 

 

در سخن چون ابر می بارد به دل / در کویر خشک باران من است 

 

در حضورش موج دریا دیده ام / در کلامش راحت جان من است 

 

در نگاهش غرق دریا می شو م / واژه هایش در و مرجان من است 

 

قلب تارم را صفایی می دهد / جامع فکر پریشان من است 

 

من مرید آن دل وارسته ام / او مراد و پیر عرفان من است 

 

بوی یوسف می دهد پیراهنش / گرچه خودیعقوب کنعان من است 

 

من چو بلبل او چو باغ پر زگل / من چوبرگ او سرو بستان من است 

 

آرزوی دیدنش دارم به دل / در فراقش شهر زندان من است 

 

ای خوش آن روزی که بینم رهبرم / ساعتی در خانه مهمان من است 

 

هرگز ای یاران دعایش می کنید / شب نمازش ذکر یاران من است 

 

روی خوبش با دو چشمت دیده ای / چهره اش چون ماه تابان من است 

 

غرق دریای تهاجم را چه غم / ناجی کشتی ز طوفان من است 

 

گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی / حامی او حی سبحان من است 

 

در امانت او ‹‹ امین ›› انقلا ب / در شجاعت شیر میدان من است 

 

راه او باشد ره پیر خمین (ره) / رهرو راه شهیدان من است 

 

افتخار ما بود ‹‹ سید علی ››/ سرور من جان جانان من است 

 

چون فقیه وعالم است ودین شناس / مرجع تقلید دوران من است 

 

روز ششم ماه تیر از سال شصت / رهبرم جانباز ایران من است 

 

ای خداوندا نگهدارش تو با ش / چون دعای او نگهبان من است 

 

شعر امروزم که وصف رهبر است / بهترین اشعار دیوان من است 

 

پیروانش نی به پاکستان و هند / درفلسطین است و لبنان من است 

 

گوئیا مهدی(عج) چنین گوید که او / بهترین اصحاب و یاران من است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۲

دست و مشک و علم

چشمم از اشک پُر و ، مشک من از آب تهی است

جگرم غرقه به خون و تنم از تاب ،  تهی است

گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش

پر ز خوناب بوَد ، چشم من از آب تهی است!

به روی اسب ، قیام و به روی خاک ، سجود

این نماز ره عشق است ، ز آداب تهی است

جان من می برد ، آبی که از این مشک چکد

کشتی ام غرق در آبی که ز گرداب ، تهی است

هر چه بخت من سرگشته به خواب است حسین !

دیده ی اصغر لب تشنه ات از خواب ، تهی است

دست و مشک و علمی ، لازمه ی هر سقاست

دست عباس تو از این همه اسباب تهی است

مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد

بی سبب نیست اگر مشک من از آب ، تهی ست !

سید شهاب موسوی یزدی(شهاب)

من می گویم ، شما بگریید/علیرضا قزوه/انتشارات سوره ی مهر/1389/ص163

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۹:۲۹

عشق

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره ی صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۰۶:۲۷

امام صادق علیه السلام فرمودند :«اگر کسی مدعی شد تو را دوست دارد ، به قلب خودت رجوع کن ، اگر تو هم او را دوست داری بدان که او نیز در ادعای خود راستگوست .»

آفات الطلاب ص 61 به نقل از محاسن برقی ج1 ص 267

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۰۷:۵۱

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سخنی فرمودند : «وقتی که یکی از شما با دوست و بردار دینی اش طرح دوستی ریخت ، باید از نام و نشان او پدرش و ایل و تبارش مطلع باشد که آن از واجبات دوستی است و إلا چنین دوستی ، کاری احمقانه خواهد بود .»

منبع : آفات الطلاب ص 60 به نقل از بحارالأنوار ج 74 ص 166

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۰۷:۵۰

حکیمی گفت : ترا دو دشمن است . یکی آن کسی که بر تو ستم کرده است و با ستم اش تو را با خود دشمن داشته است . دیگری آن کسی که ستم اش کرده ای و بدان دشمن تو گشته است . حال اگر مصیبتی ترا ناگریزد که از دشمنانت یاری خواهی ، به آن کسی که ستمت کرده است ، بیش تکیه کن تا آن کس که ستم اش کرده ای .

منبع : کشکول شیخ بهائی ص 353

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۱

الهی ، خانه کجا و صاحبخانه کجا ؟ طائف آن کجا و عارف این کجا ؟ آن سفر جسمانی است و این روحانی ، آن برای دولتنمند است و این برای درویش ، آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را ، آن ترک مال کند و این ترک جان ، این سفر آن ماه مخصوص است و این را همه ماه ، و آن را یکبار است و این را همه عمر ، آن سفر آفاق کند و این سفر أنفس ، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود ، آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانی نباشد ، آن فرش پیماید و این عرش ، آن مُحرم می شود و این مَحرم ، آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود . آن لبیک می گوید و این لبیک می شنود . آن به تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد الأقصی بگذرد ، آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر ، آن را کوه صفا است و این را روح صفا ، سعی آن چند مره بین صفا و مروه است و سعی این یک مره در کشور هستی ، آن هروله می کند و این پرواز ، آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم ، آن آب زمزم نوشد و این آب حیات ، آن عرفات بیند و این عرصات ، آن را یک روز وقوف است و این را همه روز ، آن را یک شب مشعر دارد و این همه شب . آن را یک شب جمع است و این را همه شب . آن از عرفات به مشعر گوچ کند و این از دنیا به محشر ، آن درک منی آرزو کند و این ترک تمنی را ، آن بهیمه قربانی قربانی کند و این خویشتن را ، آن رمی جمرات کند و این رجم همزات دیو پلید شیطان مرید ، آن حلق رأس کند و این ترک سر ، آن را (لافسوق و لاجدال فی الحج)(بقره.198) است و این را فی العمر . آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین . لاجرم آن حاجی شود و این ناجی  . خُنُک آن که حاجی ناجی است .

منبع : مآثر آثار ج 1 ص 361

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۰